«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۰۸فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتای رخت چون/ خلد و لعلت/ سلسبيلسلسبيلت کرده جان و دل سبيل سبزپوشان خطت بر گرد لب همچو مورانند (حورانند) گرد سلسبيل ناوک چشم تو در هر گوشهای همچو من افتاده دارد صد قتيل يا رب اين آتش که در جان من است سرد کن زان سان که کردی بر خليل من نمیيابم مجال ای دوستان گر چه دارد او جمالی بس جميل پای ما لنگ است و منزل دوردست دست ما کوتاه و خرما بر نخيلیا مکش بر چهره نیل عاشقییا فروبر جامهی تقوا به نیلحسن این نظم از بیان مستغنی استبر فروغ خور نجوید کس دلیلمعجز است این شعر یا سحر حلال؟هاتف آورد این سخن یا جبرئیل؟عقل در حسنش نمییابد بدلطبع در لطفش نمیبیند بدیل حافظ از سرپنجهی عشق نگار همچو مور افتاده زیر پای پيل شاه عالم را بقا و عز و ناز باد و هر چيزی که باشد زين قبيلSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
1:02:41
هر نکتهای که گفتم در وصف آن شمایل ۳۰۷
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۰۷مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتنهر نکتهای که گفتم در وصف آن شمايل هر کو شنيد گفتا لله دَرُّ قائل تحصيل عشق و رندی آسان نمود اول آخر بسوخت جانم در کسب اين فضايل حلاج بر سر دار اين نکته خوش سرايد از شافعی نپرسند امثال اين مسائل گفتم که کی ببخشی بر جان ناتوانم گفت آن زمان که نبود جان در ميانه حائل دل دادهام به ياری شوخی کشی نگاری مرضية السجايا محمودة الخصائل در عين گوشهگيری بودم چو چشم مستت و اکنون شدم به مستان چون ابروی تو مايل از آب ديده صد ره طوفان نوح ديدم و از لوح سينه نقشت هرگز نگشت زايل ای دوست دست حافظ تعويذ چشمزخم است يا رب ببينم آن را در گردنت حمايلSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
57:55
اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول ۳۰۶
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۰۶مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن اگر به کو/ی تو باشد/ مرا مجا/ل وصول رسد به دولت وصل تو کار (وصلت نوای) من به اصول قرار برده ز من آن دو (سنبل) نرگس رعنا فراغ برده ز من آن دو جادوی مکحول چو بر در تو من بینوای بیزر و زور به هيچ باب ندارم ره خروج و دخول کجا روم چه کنم چاره از کجا جويم (کجا روم چه کنم چون شوم چه چاره کنم)که گشتهام ز غم و جور روزگار ملول من شکستهی بدحال زندگی يابم (چو شمع پیش تو من زندگی ز سر گیرم)در آن (نفس) زمان که به تيغ غمت شوم مقتولخرابتر ز دل من غم تو جای نيافت که ساخت در دل تنگم قرارگاه نزول دل از جواهر مهرت چو صيقلی دارد (چو از جواهر مهر تو صیقلی دارد)بود ز زنگ حوادث هر آينه مصقول چه جرم کردهام ای جان و دل به حضرت تو که طاعت من بیدل نمیشود مقبول؟ به درد عشق بساز و خموش کن حافظ رموز عشق مکن فاش پيش اهل عقولSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
51:49
به وقت گل شدم از توبهی شراب خجل ۳۰۵
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۰۵مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلنبه وقت (عهد) گل/ شدم از تو/بهی شرا/ب خجل که کس مباد ز کردار ناصواب خجل صلاح ما همه دام ره است و من زين (بخت) بحث نيم ز شاهد و ساقی به هيچ باب خجل بود که يار نرنجد ز ما (نپرسد گنه) به خلق کريم که از سوال ملوليم و از جواب خجل ز خون که رفت شب دوش از سراچه چشم شديم در نظر (شبروان) رهروان خواب خجل رواست نرگس مست ار فکند سر در پيش که شد ز شيوهی آن چشم پرعتاب خجل تویی که خوبتری ز آفتاب و شکر خدا(تو خوبروییتری زآفتاب و شکر خدای) که نيستم ز تو در روی آفتاب خجل حجاب ظلمت از آن بست آب خضر که گشت ز شعر حافظ و آن طبع همچو آب خجلSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
1:01:54
دارای جهان نصرت دین خسروی کامل ۳۰۴
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۰۴مفعول و مفاعیل و مفاعیل و فعولندارای/ جهان نصر/ت دين خسرو/ی کامل يحیای مظفر ملک عالم عادل ای درگه اسلامپناه تو گشاده بر روی (جهان) زمين روزنهی جان و در دل تعظيم تو بر جان و خرد واجب و لازم انعام تو بر کون و مکان فايض و شامل روز ازل از کلک تو يک (نقطه) قطره سياهی بر روی مه افتاد که شد حل مسائل خورشيد چو آن خال سيه ديد به دل گفت ای کاج که من بودمی آن هندوی مقبل شاها فلک از بزم تو در رقص و سماع است دست طرب از دامن اين زمزمه مگسل می نوش و جهان بخش که از زلف کمندت شد گردن بدخواه گرفتار سلاسل دور فلکی يک سره بر منهج عدل است خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل حافظ قلم شاه جهان مقسم رزق است از بهر معيشت مکن انديشهی باطلSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
میترسید بیآنکه بداند میترسد. غمگین بود بیآنکه بداند از چه. میخواست برود، بیآنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بیآنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم میپردازه و سادهتر از اسمش، ریشهی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی میکنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستمТавсифи сонетхои Хофиз